این شعر سمپادمه
میخوام شروع کنم تند و چه آسون بگم از سمپاد اینجا براتون
بگویم از بهشتی ،فرزانگان که اوضایش چنین است و بدین سان
بهشتی یک عالم متراژ داره برای دبیراش گاراژ داره
ولی طفلک دبیرای ما نازی برای درس فیزیک و ریاضی
چو نیستش این حیاط ما ماشین رو پارک میکنن توی کوچه ماشین رو
بگویم از دگر اعجاب اینجا که باشد این فقط در باب اینجا
تعطیل میشه بهشتی ربع سوم که یک وقت نبینن دختر مردم
مگر که شهر هرته ؟ ؛ سبزواره! همان جا که دیار افتخاره
خلاصه داشتم از سمپاد میگفتم که کلی گفتم و هیچی نگفتم
به تهران گر چه حلی ها فزونند توی المپیاد ختم زمونند
ولی فرزانگان یک چیز دیگس که هیچ کس مثل آن هرگز ندیدس
یکی طنزی بگویم من براتان مقایسه نکن با فرز تهران
همین امام حسین نمونه دانش همین فرهنگیان با کلی چالش
نگیرند دانش آموز را ریالی برای فتوی چند برگه خالی
زنند صد برگه صد برگه چه آسان برایشان فتو صد ها هزاران
نگویند یک دبیر را شاد و شنگول برو جمع کن ز دانش آموزان پول
نداریم بودجه از سمپاد و دولت نداریم مثل قبل جلال و شوکت
ازین رو میزنیم بر هر کلاسی بنر های زیاد با طرح خاصی
چه میخواهیم رباتیک و نجوم را خوارزمی و تلسکوپ روی بوم را
درسته توی تهران این رو دارند چه حرفا ما کجا آنها کجایند !!
نداریم از المپیاد کلاسی برای ما اینا هس بی کلاسی
جریمه ی کتاب روزی 200 است با این خرج ها که قیمت بیست بیست است
ولی کاش گروه موسیقی داشتیم اگه اینجوری بود کمبود نداشتیم
یکی سنتور میزد یکی ویولن یکی پیانو میزد توی سالن
اگر چه کردیم اذیت ، شری هم روش شما هم پاره کردید پرده ی گوش
چو ساختیم در کلاس سمفونی و کر ببخشید معذرت خیلی تشکر
نباید کرد ناشکری از این پیش که بسیاری ندارند از همین بیش
ما که سمپادی هستیم و غیوریم تو اینجور مشکلاتم ما صبوریم
نه کنکورو میخوایم نه درس استاد که عشق ما تویی سمپاد سمپاد
K.R